حلقه های گمشده موفقیت شخصی وسازمانی

قبل از اینکه درس مدیریت بخوانم، همیشه واژه‌های «استراتژی کسب و کار» و «استراتژی فردی» برایم جذاب بودند. همیشه دوست داشتم «استراتژی» بدانم و بفهمم. برایم مثل قلعه ای می ماند در دوردستها: عظیم، خیره کننده و سرشار از رمز و راز.
در دوران دانشگاه، درسها را یکی پس از دیگری به سرعت گذراندم تا نوبت به درس استراتژی برسد. روز موعود فرا رسید. سر کلاس درس نشستم و تمام جسم و جانم را متمرکز کردم تا مفهوم این واژه اسرارآمیز را درک کنم.
قلعه استراتژی فردی
جلسات یکی پس از دیگری آمدند و رفتند و من همچنان سیراب نشده بودم. آنچه میشنیدم بسیار تئوریک بود…
به سراغ کتابها رفتم. دیوید را خواندم. مینتزبرگ و هکس و تامسون و شواترز و پورتر و کیم و راملت و …
حسم بهتر شد. اما هنوز بیشتر می خواستم. آن سالها به تازگی به یک پست مدیریتی ارتقا پیدا کرده بودم و هنوز احساس میکردم استراتژی باید ذهنم را بازتر کند. قلعه را دیده بودم. درها را باز کرده بودم. راهروهای قلعه را گشته بودم. اما تو گویی که اتاقی در تاج قلعه بود که هیچکس راه آن را نشان نمیداد و هیچ راهرویی به آنجا منتهی نمیشد.
مدتی نگذشته بود که به حادثه ای، «معلم استراتژی» شدم. کلاسی بود و دانشجویانی که عمدتاً از مدیران کسب و کار بودند و ظاهراً چند مدرس را به اعتراض تغییر داده بودند و فرصتی دست داد تا من در کلاس آنها حاضر شوم. از سال ۸۵ آموزش استراتژی را آغاز کردم و مجموعاً حدود ۱۵۰۰ نفر را تعلیم دادم: در بیش از چهل دوره و هر دوره چهل ساعت…
قلعه را به آنها معرفی میکردم و آنها را دور تا دور آن میگرداندم و راههای پیدا و پنهان را نشان میدادم. اما خود میدانستم که این قلعه را اتاقی است که خود هرگز راه بدان پیدا نکرده ام.

سالها گذشت…

یک روز، در گوشه یک نمایشگاه، فرصتی دست داد تا با مدیری بر سر میز بنشینم که گردش مالی سازمانش، با درآمد نفتی کشورم قابل مقایسه بود! در لا به لای حرفهای دوستانه و گزارش کارها و …، حرف از مدیریت شد و گفتم که در کنار فروشنده بودن، «معلم» هم هستم و «استراتژی» هم درس میدهم.
پرسید: استراتژی را چگونه تعریف میکنی؟ کمی فکر کردم. آنها که استراتژی را میشناسند میدانند که ده ها تعریف وجود دارد که برخی همسو و برخی متضاد و متعارض هستند. به هر حال، به حیلت معلمی و با بازی کلامی، تعاریف را به هم چسباندم و معجونی را به خوردش دادم: کمی از پورتر، با عصاره ای از مینتزبرگ، با طعمی از گری همل. با کمی افزودنی از هکس به همراه رنگهای طبیعی و با کمی افزودنی های مجاز!
تمام مدت با لبخند نگاهم کرد. در پایان گفت: من درس مدیریت نخوانده ام. به همین دلیل، ذهنم چندان پیچیده و مجرد نیست. من آموخته ام که استراتژی، تخصیص بهینه منابع است. اینکه وقت و سرمایه و نیروی انسانی و دانش و تجربه و مهارت خود را صرف کدام حوزه کنی و از کدام حوزه ها، دوری کنی. استراتژی هنر «انتخاب کردن» و «کنار گذاشتن» است. هنر تشخیص اینکه به کدام بازار رو کنی و از کدام بازار صرف نظر کنی. هنر اینکه چشم را بر روی کدام مشتری ببندی و از منافعش صرف نظر کنی تا دستانت برای خدمت بیشتر به مشتری دیگر، آزاد و رها بماند. هنر فرار کردن از وسوسه «دستیابی همزمان به همه چیزهای خوب…».
او از نوشیدنی روی میز سرمست بود و من از طعم این عصاره تجربه که هنوز سرمستش مانده ام…
دوست داشتم بیشتر حرف بزنم که فردی آمد و آن مرد، با خداحافظی شتابزده، میز را ترک کرد. فهمیدم که «استراتژی» به او میگوید که بیش از این، «زمانش» را صرف گفتگو با من نکند.
راه اتاق بالای برج را یافته بودم! چند هفته بعد، برای همیشه، آموزش استراتژی را رها کردم و زندگی دیگری را آغاز کردم. تغییراتی چنان بزرگ در زندگیم حاصل شد که دانشگاه و درس و مدرسه، هرگز برایم ایجاد نکرده بودند. 

"محمدرضا شعبانعلى"

[ یکشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۴ ] [ 14:23 ] [ ابراهیمی ]

همه می دانند عاشق شدن رکنی مهم در یک ازدواج خوب است. فردعاشق اما به این توهم دچار می شود که محبوب او کامل است.

از سوی دیگر باور کرده ایم اگر واقعا عاشق باشیم عشق ما تا ابد می ماند و می پاید حال آن که شوربختانه ابدی بودن تجربه عاشقی افسانه است نه واقعیت . تا جایی که برخی از روان شناسان میانگین عمر افکار عاشقانه را 2 تا 5 سال تخمین می زنند.

وقتی دوره عاشقی مسیر طبیعی خود – همان 2 تا 5 سال – را طی کرد ما به جهان واقعیت باز می گردیم وابراز وجود می کنیم و هریک از زوجین خواست های شخصی خود را بیان می کند که احتمالا با خواست های طرف مقابل متفاوت است.

مثال بسیار متداول این است:" مرد می خواهد فوتبال بازی کند یا بازی فوتبال را از تلویزیون تماشا کند و زن می گوید تو فوتبال را بیش از من دوست داری. "

کم کم توهم "یکی شدن " فرو می ریزد و خواست های شخصی هر یک نمودار می شود. در این زمان دو اتفاق ممکن است روی دهد:

یکی این که از هم دور و جدا می شوند و دوم کار دشوار دیگری را آغاز می کنند: یاد می گیرند یکدیگر را دوست داشته باشند اما از این پس بدون سرمستی عشق.

دکتر "دوروتی تنوف" دوران عاشقی را اساسا عشق نمی داند بلکه معتقد است واژه خیال بافی برای این دوران مناسب است. به عقیده روان شناس مشهوردیگری – دکتر پک - هم این عاشقی به سه دلیل واقعی نیست:

- از روی اراده یا با انتخاب آگاهانه نبوده است.
- بدون تلاش صورت گرفته است.
- یگانه هدفی که ما معمولا هنگام عاشق شدن در ذهن داریم پایان دادن به تنهایی مان است.

دوران عاشقی نه روی رشد ما تمرکز می کند و نه رشد و تکامل طرف مقابل مان. به عکس تنها این حس را به ما می بخشد که به هدف رسیده ایم و دیگر نیاز به رشد بیشتر نداریم. زیرا می پنداریم در اوج سعادت زندگی هستیم و تنها آرزوی ما ماندن در همان جاست.

اما اگر این عشق، واقعی نیست پس چیست؟ دکتر پک می گوید: عاشق شدن غریزه ای ژنتیکی و بخشی از رفتار انسان است برای جفت یابی.

شوربختانه هنگامی که امواج عواطف فرو می نشیند و ما دیگربار به دنیای واقعی باز می گردیم اختلافات مان رخ می نمایند. در این هنگام تنها دو راه را متصور می دانند: اولی محکوم به ادامه زندگی با همسر و دومی: جدایی...

حال آن که پژوهش ها نشان می دهد راه حل سوم و بهتری هم وجود دارد:ما می توانیم تجربه عاشقی را همان گونه که هست یعنی شور و جذبه عاطفی موقت را بپذیریم و از این پس در پی عشق واقعی با همسرمان باشیم. اما این عشق سه ویژگی دارد: اول این که هم عاطفه در آن دخیل است و هم عقل. دوم این که مستلزم اراده و انضباط است و سوم: نیاز به رشد شخصی را به رسمیت می شناسد.

بر خلاف تصور همگانی اساسی ترین نیاز عاطفی ما عاشق شدن نیست بلکه حقیقتا مورد مهر و محبت یکدیگر قرار داشتن است و این همان عشقی است که از عقل و انتخاب برمی خیزد نه از غریزه. به بیان صریح تر عشق حقیقی مادام که " دوران عاشقی" مسیر خود را به پایان نرسانده آغاز نمی شود.

بنا براین زوج هایی که احساس می کنند به ظاهر دوران عاشقی شان به اتمام رسیده نه تنها نباید ناراحت و افسرده باشند بلکه باید شادمان هم باشند چرا که موسم عشق واقعی و عقلانی فرا رسیده است. این همان عشقی است که فرزانگان(حکما) ما را بدان فراخوانده اند: عشق اختیاری.

عشق اختیاری اما نیاز به آموزش و تمرین دارد زیرا هم چون عشق غریزی بی اختیار و ناآگاهانه و خود به خود سراغ تان نمی آید و این رویایی دور از دست رس نیست و یک راه حل دارد:

 این که زبان عشق همسرمان را بیاموزیم.

*کتایون بناساز- عصرایران
در این نوشته از کتاب "5 زبان عشق" – گری چاپمن با برگردان خانم سیمین موحد بهره برده ام.

[ پنجشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۲ ] [ 12:3 ] [ ابراهیمی ]

1- وقتشان را با احساس تاسف بر خود، تلف نمی‌کنند:

شما هرگز نخواهید دید که افراد دارای ذهن و روح قوی در خصوص شرایط خود یا مواردی که تصمیم نادرستی از آنان سرزده احساس تاسف کنند.

 آنها آموخته‌اند که مسوولیت اعمال خود و نتایج آن را برعهده بگیرند و درک عمیقی از این واقعیت دارند که زندگی همیشه روی خوش خود را به ما نشان نمی‌دهد.

2- احساس ضعف نمی‌کنند:

این افراد هرگز به سایرین این فرصت را نمی‌دهند که احساس ضعف و حقارت را در آنان القا کنند. آنها می‌دانند که تحت کنترل اعمال و عواطف خودشان هستند. آنان به قدرت خود در توانایی‌شان در مدیریت برخورد‌ها و رفتارشان به‌خوبی واقفند.

3- هراسی از تغییر ندارند:

افرادی که ذهن و روح قوی دارند، تغییر را پذیرفته و از چالش‌ها استقبال می‌کنند. بزرگ‌ترین ترس آنان، اگر ترسی وجود داشته باشد، از عوامل ناشناخته نیست؛ بلکه از خودخواهی و رکودشان است.

محیط تغییر و تحول و حتی بی‌ثباتی نيز می‌تواند به این افراد انرژی داده و موجب ارتقای سطح کارآیی آنان شود.

4- انرژی خود را صرف اموری که کنترلی روی آن ندارند نمی‌کنند:

افرادی که روحیه بالایی دارند، معمولا از عواملی مانند ترافیک، رفتار دیگران و مسائلی که خارج از کنترل فردی‌شان است شکایتی ندارند. آنها در بدترین شرایط آگاهند که تنها چیزی که شخصا همیشه باید روی آن کنترل داشته باشند، برخورد‌ها و رفتار خودشان است و همواره از این ویژگی خوب در زندگی بهره می‌برند.

5- نگران راضی نگه داشتن دیگران نیستند:

کسانی را می‌شناسید که سعی دارند همه را راضی نگه دارند؟ یا برعکس، کسانی که از عمد دیگران را ناراحت می‌کنند تا قدرت خود را اثبات کنند؟ هیچ یک جایگاه خوبی ندارند.

 انسانی که ذهن و روح قوی داشته باشد همواره می‌کوشد مهربان و با انصاف بوده و دیگران را هرجا که مناسب باشد خشنود سازد، اما هرگز از بیان دیدگاه‌هایش واهمه‌ای ندارد. آنها ناراحتی و عصبانیت دیگران را تحمل کرده و شرایط را هر زمان که ممکن باشد به آرامش و نرمی تغییر می‌دهند.

6- هراسی از پذیرش ریسک‌های حساب شده ندارند:

فردی که ذهن و روحش قوی باشد از پذیرش ریسک‌های حساب شده استقبال می‌کند. البته این کاملا متفاوت از شرایطی است که نسنجیده و احمقانه، بدون در نظر گرفتن نتایج کاری، خطر کنند. این افراد با ذهنی قوی و آگاه می‌توانند خطرات را سنجیده و منافع خود را ارزیابی کنند و سناریو‌های پر خطر را کنار بگذارند.

7- خود را در گذشته محبوس نمی‌کنند:

پذیرش گذشته و به‌ویژه اذعان به تجربیاتی که انسان در گذشته کسب کرده است، قدرت درونی می‌طلبد.

انسانی که روح قدرتمندی داشته باشد هرگز خود را در ناکامی‌های گذشته یا در یاد روزهای با شکوه گذشته غرق نمی‌کند. این افراد عمده انرژی خود را صرف ساختن حال و آینده موفق خود می‌کنند.

8- یک اشتباه را دو بار تکرار نمی‌کنند:

همه معنای جنون را می‌دانیم، موافقید؟ یعنی زمانی که کاری را بار‌ها و بار‌ها تکرار کنیم و هر بار انتظار نتیجه متفاوتی از قبل داشته باشیم.

اما انسانی که ذهن و روح قوی داشته باشد مسوولیت تمامی اعمال گذشته‌اش را بر عهده گرفته و همواره در تلاش است از گذشته بیاموزد. تحقیقات نشان می‌دهد توانایی خود بازتابی به گونه‌ای که دقیق و سازنده باشد، توانمندی مدیران و کار آفرینان را به‌طور چشمگیری ارتقا می‌بخشد.

9- از موفقیت دیگران ناراحت نمی‌شوند:

انسان باید شخصیت بسیار قوی داشته باشد تا از موفقیت سایرین به واقع خشنود و هیجان‌زده شود. افرادی که روحیه بالایی دارند از این توانایی برخوردارند.

زمانی که دیگران موفقيتی کسب می‌کنند، آنها احساس خشم و حسادت نمی‌کنند؛ بلکه از برخی اقدامات بجا و شایسته آن افراد نکاتی آموزنده برای خود یادداشت می‌کنند! آنها به سختی و بدون اتکا به میانبرها برای دستیابی به موفقیت می‌کوشند.

10- هیچ شکستی آنها را از پا در نمی‌آورد:

هر شکست فرصتی برای پیشرفت است. حتی بزرگ‌ترین کارآفرینان نیز اعتراف می‌کنند که در ابتدای راه شکست‌هایی را تجربه کرده‌اند.

افرادی که ذهن و روح قوی دارند ترسی از شکست‌های پی در پی ندارند، چرا که هر تجربه‌ای که از شکست به دست می‌آورند آنها را در رسیدن به هدف نهایی یاری می‌دهد.

11- ترسی از تنها بودن ندارند:

افرادی که ذهن و روح قوی دارند از اوقات تنهایی خود لذت برده و حتی ارزش زیادی برای آن قائل هستند. آنها از این زمان برای بازنگری در اعمال و اهداف خود، برنامه‌ریزی و خلاقیت استفاده می‌کنند. مهم‌تر از همه اینکه آنها به کسی نیاز ندارند تا به آنها روحیه داده و شاد و پر انرژی نگاهشان دارد. آنها هم در کنار دیگران و هم به تنهایی می‌توانند شاداب باشند.

12- هرگز نمی‌پندارند که دنیا چیزی به آنها بدهکار است:

به‌ویژه در شرایط خاص اقتصادی امروز، مدیران و کارمندان در هر سطحی، فارغ از هر زمینه و تحصیلاتی که دارند، این واقعیت را پذیرفته‌اند که دنیا هیچ حقوق و مزایا و زندگی راحتی به آنها بدهکار نیست!

انسان‌هایی که از ذهن و روح قوی برخوردارند در هر سطحی که باشند با آمادگی کامل برای کسب‌و‌کار و موفقیت وارد میدان می‌شوند.

13- انتظار نتیجه‌گیری فوری ندارند:

اگر یک برنامه تمرینی یا شروع یک کسب‌و‌کار جدید باشد، این افراد برای طی یک مسیر طولانی وارد میدان می‌شوند. آنها عاقل‌تر از آنند که انتظار نتایج فوری داشته باشند. آنان انرژی و زمان خود را برای طی طول مسیر به اندازه‌های معین به‌کار برده و هر مرحله از موفقیت شان را جشن می‌گیرند. آنها قدرت صبر دارند و می‌دانند که اتفاقات بزرگ زمان می‌برد.

با این توضیحات، آیا شما فکر می‌کنید که از ذهن و روح قوی برخوردارید؟ آیا مواردی در این فهرست مشاهده می‌کنید که باید در خود تقویت کنید؟

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

Toufan544@yahoo.com*

 

[ چهارشنبه بیستم آذر ۱۳۹۲ ] [ 17:37 ] [ ابراهیمی ]

« در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر می خواهند و از شوهر به این درماندگی همه دنیا را!!»

شکسپیر

-----------

بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند ، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند …

--------

نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.

------ ------

به شخصیت خود….. بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید.. زیرا شخصیت شما… جوهر وجود شماست.. و آبرویتان… تصورات دیگران نسبت به شماست

------ ------

باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرهاپرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند…

------ ------

گورستان ها پر از افرادی است که روزی گمان می کردن که چرخ دنیا بدون آنها نمی چرخد

------ ------

یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند و ذره ای از نورش کاسته نشود …

------ ------

مشکل فکر های بسته این است که دهانشان پیوسته باز است . . .

------ ------

روزی برای بعضی آدم ها تنها یک خاطره خواهید بود… تلاش کنید که لااقل خاطره ای خوش باشید…

------ ------

کـــــــــــم بــاش از کم بودنت نتــــــــرس اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه، همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. .

------ ------

زمانی که خاطره هایتان از امیدهایتان قوی تر شدند ، روزگار افولتان در راه است . . .

----- ----

اگر میخواهی دروغی نشنوی ، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن .

----- ------

آدم ها مثل عکس ها می مونند: زیاد بزرگشون کنی ، کیفیتشون میاد پایین

------ ------

کسانی که پشت سرتان حرف می زنند ، دقیقا به همانجا تعلق دارند، پشت سرتان

------ ------

به اندازه ی باورهای هر کسی ؛ با او حرف بزن …. بیشتر که بگویی ، تو را احمق فرض خواهد کرد …!!!

------ ------

اگر موفق شدید به کسی دروغ بگوييد،آن شخص را احمق فرض نکنید. بلکه بدانید او خیلی بیشتر از انچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است..

------ -----

[ پنجشنبه سی ام آبان ۱۳۹۲ ] [ 11:24 ] [ ابراهیمی ]
آیا شما جزو آن دسته از افرادی هستید که آرزوهای دور و دراز دارید اما در رسیدن به آن ها مسیری بس طولانی را تصور می کنید وبعضا خودرا از رسیدن به آنها عاجز می دانید؟

 انسان ها زندگی می کنند به امید رسیدن به آرزوهای خود. هیچ انسانی را نمی یابید که آرزوهایی را در دل نداشته باشد. شب با تصور خواسته ها و آرزوها به خواب می رویم و صبح به امید و اتکا تحقق آرزوها از جا برمی خیزیم.

آنقدر هدف و آرزو در زندگی برای آدمی اهمیت دارد که اگر روزی او را از رسیدن به آنها منع یا ناامید کنند شاید دیگر زنده نماند.
در هیچ برهه از زمان هم آرزوهای بشر تمامی ندارد. بعضی از ما در زمان هایی چنین تصور می کنیم که اگر به فلان خواسته مان برسیم رضایت ما از زندگی دو چندان شده و دیگر تلاش می کنیم تا هیچ خواسته ای نداشته باشیم. اما بعد از تحقق این آرزو متوجه عدم رضایت خود شده و می فهمیم که در دلمان هزاران آرزو نهفته است که ای کاش های فراوانی را برای آنها سر داده ایم.
در تعریف آرزو می توان چنین گفت، خواسته ای مبهم که برای رسیدن به آن هیچ گونه تفکر و تأملی صحیح و سازنده در کار نیست.
 
خوشبختی در این است که شخص بداند که چه می خواهد و آنچه آرزو دارد مشتاقانه بخواهد(کلیسین ماریسو)
در تعریف هدف چنین می توان گفت: یک نوع خواسته یا آرزوی واقعی که انسان برای نیل به آن با برنامه ریزی اصولی در حرکت است .

 

 

 

 

[ جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ ] [ 15:10 ] [ ابراهیمی ]

در طول زندگی با آدمهای زیادی ارتباط می گیریم،با بعضی هاشون رابطه مون نردیک میشه با بعضی ممکنه ضعیف یا حتی قطع هم بشه.

در این بین نکته اصلی ومهم این است که به یک شناخت ودرک درست از دوست ویا رفیق برسیم چه بسا دوستانی که بر خلاف تصور ما در برهه های مهم زندگی ما خوش بدرخشند ویا برعکس 

شناخت معمولا تا پای امتحان واقعی بسیار سخت است وممکن هست انسان دچار خطای قضاوت شود .

اما بهتره آدم دوستان ورفقای خودش را بتونه مورد سنجش قرار بده وعیار هر کدام دستش باشه تا توقعات بی مورد یا تصور غیرواقعی ازشون نداشته باشه

اما چگونه؟

بهترین روش درمعرض امتحان قرار دادن افراد است،گذشتگان ما توصیه می کنند اگر می خواهی به عیار وعمق یک فرد دست پیدا کنی باهاش یکی از این سه کار را انجام بده:

1- مسافرت کن

2- هم سفره باش

4- معامله وتجارت کن

تا ببینی گذشت،انصاف،همدلی و.. دوستت چقدر است.

دوست آن است که گیرد دست دوست           در پریشان حالی ودرماندگی

برای من که این فرمول خوب جواب داده امیدوارم برای شما هم راه وروش حکمت آموزی باشد.

 

[ یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ ] [ 11:19 ] [ ابراهیمی ]
سلام بر دوستان خوب ونازنینم

چهل وپنچ روز از آخرین آپم می گذرد،قبلا تقریبا روزانه ویا حداکثر یک روز در میان سعی می کردم مطالبی را در اینجا قرار بدم ولی یک باره این ارتباط قطع شد.

مجموعه ای از عوامل مثل کثرت کار یا به نوعی مسئولیت های ناشی از تغییر شغل ومهم تر از همه قرارگرفتن در وضعیتی که انگار مطالبم تمام شده باعث این وقفه وغیبت ما شدند.

در این مدت از دوستان عزیزی که جویای ما بودند وپیگیر فعالیت مجدد ما بودند کمال تشکر وامتنان را دارم ،البته ناگفته نماند در این مدت به دوستان سرمیزدم ومطالبشان را میخوندم ولی اکثرا چراغ خاموش.

دریافت من این است که برای زنده موندن وزندگی کردن به دوچیز نیاز اساسی داریم وگرنه در روز روشن، خاموشی به سراغمان می آید.

خلاقیت وپایداری در مسیر زندگی

[ پنجشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۲ ] [ 9:22 ] [ ابراهیمی ]

 اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد.

اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد، به پيك نيك برويد.

اگر خوشبختی را برای يک هفته می خواهيد، به تعطيلات برويد.

اگر خوشبختی را برای يک ماه می خواهيد، ازدواج كنيد.

اگر خوشبختی را برای يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد.

اگر خوشبختی را برای يک عمر می خواهيد، ياد بگيريد كاری را انجام می دهيد كه دوست داشته باشيد .........

 استیو جابز

 

[ دوشنبه یکم مهر ۱۳۹۲ ] [ 10:50 ] [ ابراهیمی ]

لطفا كرم ضد آفتاب بماليد! 

اگر ميخواستم براي آينده ي شما فقط يك نصيحت بكنم، ماليدن كرم ضد آفتاب را توصيه ميكردم. آثار مفيد و دراز مدت كرم ضد آفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، در حالي كه ساير نصايح من هيچ پايه و اساس قابل اعتمادي جز تجربه هاي پر پيچ و خم شخص بنده ندارند. ... اينك اين نصايح را خدمتتان عرض ميكنم:

قدر نيرو و زيبايي جوانيتان را بدانيد، ولي اگر هم ندانستيد، مهم نیست! روزي قدر نيرو و زيبايي جواني تان را خواهيد دانست كه طراوت آن رو به افول گذارد.

 اما باور كنيد تا بيست سال ديگر، به عكسهاي جواني خودتان نگاه خواهيد كرد و به ياد مي آوريد چه امكاناتي در اختيارتان بوده و چقدر فوق العاده بوده ايد.

 آن طور كه تصور مي كرديد چاق نبوديد. همه چيز در بهترين شرايطش بوده تا شما احساس خوب داشته باشيد.

نگران آينده نباشيد. اگر هم دلتان میخواهد نگران باشید، فقط اين را بدانيد كه نگراني همان اندازه مؤثر است كه جويدن آدامس بادكنكي در حل يك مساله ي جبر.

مشكلات اساسي زندگي شما بي ترديد چيزهايي خواهند بود كه هرگز به مخيله ي نگرانتان هم خطور نكرده اند، از همان نوعي كه يك روز سه شنبه ي عاطل و باطل ناگهان احساس بد پيدا مي كنيد و نسبت به همه چيز بدبين ميشويد!

با دل ديگران بي رحم نباشيد .

عمرتان را با حسادت تلف نكنيد.
گاهي شما جلو هستيد و گاهي عقب.
مسابقه طولاني است و سر انجام، خودتان هستيد كه با خودتان مسابقه ميدهيد.
ناسزا ها را فراموش كنيد.
اگر موفق به انجام اين كار شديد راهش را به من هم نشان بدهيد.
نامه هاي عاشقانه ي قديمي را حفظ كنيد .
صورت حسابهاي بانكي و قبضها و ... را دور بياندازيد.
اگر نمي دانيد مي خواهيد با زندگيتان چه بكنيد، احساس گناه نكنيد.


جالبترين افرادي را كه در زندگي ام شناخته ام در 22 سالگي نمي دانستند مي خواهند با زندگيشان چه كنند.
برخي از جالبترين چهل ساله هايي هم كه مي شناسم هنوز نميدانند.
تا ميتوانيد كلسيم بخوريد.
با زانوهايتان مهربان باشيد.
وقتي قدرت زانوهاي خود را از دست داديد كمبودشان را به شدت حس خواهيد كرد.
ممكن است ازدواج كنيد، ممكن است نكنيد.
ممكن است صاحب فرزند شويد، ممكن است نشويد.
ممكن است در چهل سالگي طلاق بگيريد، احتمال هم دارد كه در هشتاد و پنجمين سالگرد ازدواجتان رقصكي هم بكنيد.
هرچه مي كنيد، نه زياد به خودتان بگيريد، نه زياد خودتان را سرزنش كنيد.
انتخابهاي شما بر پايه ي 50 درصد بوده، همانطور كه مال همه بوده.
دستورالعملهايي كه به دستتان ميرسد را تا ته بخوانيد، حتا اگر از آنها پيروي نمي كنيد.
از خواندن مجلات زيبايي پرهيز كنيد.
تنها خاصيت آنها اين است كه بشما بقبولانند كه زشتيد.

با خواهران و برادران خود مهربان باشيد.
آنها بهترين رابط شما با گذشته هستند و به گمان قوي تنها كساني هستند كه بيش از هر كس ديگر در آينده به شما خواهند رسيد.

به ياد داشته باشيد كه دوستان مي آيند و مي روند، ولي آن تك و توك دوستان جان جاني كه با شما مي مانند را حفظ كنيد.
براي پل زدن ميان اختلافهاي جغرافيايي و روشهاي زندگي سخت بكوشيد، زيرا هرچه بيشتر از عمر شما بگذرد، بيشتر پي مي بريد كه به افرادي كه در جواني مي شناختيد محتاجيد.


سفر كنيد
برخي حقايق لاينفك را بپذيريد:
قيمتها صعود مي كنند، سياستمداران كلك ميزنند، شما هم پير ميشويد.
و آنگاه كه پیرشديد، در تخيلتان به ياد مي آوريد كه وقتي جوان بوديد قيمتها مناسب بودند، سياستمداران شريف بودند، و بچه ها به بزرگترهايشان احترام ميگذاشتند.
به بزرگترها احترام بگذاريد.


توقع نداشته باشيد كه كس ديگري نان آور شما باشد.
ممكن است حساب پس اندازي داشته باشيد.
شايد هم همسر متمولي نصيبتان شده باشد.
ولي هيچگاه نمي توانيد پيش بيني كنيد كه كدام خالي ميشود يا بشما جاخالي مي دهد.

خيلي با موهايتان ور نرويد وگرنه وقتي چهل سالتان بشود، شبيه موهاي هشتاد ساله ها ميشوند.

در شناخت پدر و مادرتان بکوشید ،هیچ کس نمی داند که آنان را کی برای همیشه از دست خواهید داد.
دقت كنيد كه نصايح چه كسي را مي پذيريد، اما با كساني كه آنها را صادر مي كنند بردبار و صبور باشيد.

نصيحت ، گونه ي ديگر غم غربت است.
ارائه ي آن روشي براي بازيافت گذشته از ميان تل زباله ها، گردگيري آن و ماله كشيدن بر روي زشتي ها و كاستي هايشان و مصرف دوباره ي آن به قيمتي بالاتر از آنچه ارزش دارد، است.

اما اگر به اين مسايل بي توجه هستيد لااقل حرفم درمورد كرم ضد آفتاب را بپذيريد.

[ سه شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۲ ] [ 10:13 ] [ ابراهیمی ]
الهی

دانائی ده که در راه نیفتیم

بینائی ده که در چاه نیفتیم

بگشای دری که در گشاینده تویی

بنمای رهی که ره نماینده تویی

من دست به هیچ دستگیری ندهم

که ایشان همه فانی اند پاینده تویی

عراقی

[ یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۲ ] [ 17:2 ] [ ابراهیمی ]
درباره وبلاگ

"رب هب لی حکما وألحقنی بالصالحین واجعل لی لسان صدق فی الآخرین".

با عرض سلام خدمت بازدیدکنندگان محترم
دراین وبلاگ موضوعات مربوط به موفقیت را دنبال می کنم .
موضوعات وب
امکانات وب